اهدنا الصراط المستقیم - ما را به راه راست هدایت کن.
اگر آدمى نیازى برتر و حیاتى تر از ((هدایت)) مى داشت، بى شک
آن نیاز در سوره حمد - که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است - به زبان دعا ذکر مى شد
و از خدا درخواست مى شود.
از طریق هدایت الهى است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند
و راهگشا قرار مى گیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغى در دست راهزنى یا
تیغى در کف دیوانه اى بدل مى گردد.
راه راست همان برنامه فطرى است، برنامه اى که بر اساس برآوردى
صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعى انسان براى او در نظر گرفته شده
است. راهى است که پیامبران خدا به روى مردم گشوده اند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان
آنند. راهى است که چون بشر در آن قرار گیرد، همچون آبى که در بسترى هموار و مستقیم
جارى باشد خود به خود و بى دخالت هیچ قدرت نمایى و زور به سوى سرمنزل خویش که همان
دریاى بى کران تعالى انسان است پیش مى رود. برنامه اى است که اگر در قالب یک ((نظام
اجتماعى)) در زندگى انسانها پیاده شود و عینیت یابد براى آنان رفاه و امن و آزادى و
تعاون و تکامل و محبت و برادرى به ارمغان مى آورد و به همه شوربختیهاى دیرین بشریت
پایان مى دهد.
لیکن این راه و این برنامه چیست؟ همه کس در این بازار آشفته
مدعى است و هر گروهى، گروههاى دیگر را بر خطا مى داند. باید به اشاره اى فراخور این
دیباچه کوتاه، راه راست از نگاه قرآن، مشخص شود.
صراط الذین انعمت علیهم - راه آنان که مورد انعام خود قرارشان
دادى.
چه کسانى مورد انعام خدا قرار گرفته اند و نعمت خدا به ایشان
داده شده است؟ تردید نمى توان داشت که منظور نعمت مال و مقام و عشرت مادى نیست که برجسته
ترین دارندگانش همواره درنده ترین دشمنان خدا و خلق بوده اند. بلکه منظور نعمتى فراتر
از این بازیچه هاست. نعمت، لطف و عنایت و هدایت خداست. نعمت بازشناختن ارزش واقعى خویشتن
و بازیافتن خویشتن است.
در جاى دیگر از قرآن برخورداران از این نعمت معرفى شده اند.
و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من
النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین..
کسانى که از خدا و پیامبر فرمان مى برند در کنار کسانى مى باشند
که خدا به آنان نعمت ارزانى داشته است، یعنى پیامبران، صدیقان، شهیدان و شایستگان..
.
پس نمازگزار در این جمله از خدا درخواست مى کند که او را به
راه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان هدایت کند و این خطى روشن است در تاریخ. راهى
است نمایان، با هدفى معین، و با پویندگانى معروف و معلوم.
در برابر آن خط دیگرى هست که آن نیز مشخص و داراى رهروانى شناخته
شده است. با یادآورى آن راه و پویندگانش نمازگزار به خود نهیب مى زند که در آن گام
ننهد و به آن سمت کشانیده نشود و این را در ادامه دعاى پیشین چنین بیان مى کند.
غیر المغضوب علیهم - نه راه کسانى که مورد خشم (تو) واقع شده
اند.
چه کسانى مورد خشم خدایند؟ آنان که در جهت مقابل راه خدا، به
راهى دیگر گام نهاده اند و انبوه خلق بى خبر و بى اراده و سست عنصر یا با خبر و بااراده
ولى دست بسته و اسیر را نیز با خود بدان سو کشانیده اند. کسانى که در طول تاریخ سررشته
کار و بار انسانها را به قهر و جبروت یا به رنگ و فریب در دست گرفته اند و از آنان
موجوداتى بى اختیار و آلت فعل و دنباله رو (مستضعف) ساخته اند. کسانى که از راه تحمیق انسانها و تحمیل
بر آنها، مجال عشرتهاى پلید و رذیلانه خود را فراهم آورده اند. به بیان دیگر آن کسانى
مورد خشم خدایند که راه باطل را، نه از سر جهالت و بى خبرى، بل از روى عناد و خودپرستى
و خودکامگى پیموده اند.
در واقعیت تاریخ، این گروه را طبقات عالیه و قدرتمندان دنیوى
- که همواره هدفهاى دینى بر فلسفه وجود آنان خط بطلان مى کشیده و اولین قدم معترضانه
را به سوى ایشان بر مى داشته است - تشکیل مى داده اند. بجز این دو گروه - گروه هدایت
یافتگان و گروه غضب شدگان - دسته سومى نیز هست که راه آن نیز در نهایت به همان نقطه
اى مى رسد که راه مغضوبان ختم مى شود. جمله بعد به این دسته از مردم اشاره مى کند:
و لا الضالین- و نه راه گمشدگان و گمراهان.
آنان که از سر بى خبرى و ناآگاهى و به تبعیت از پیشوایان گمراه
ساز، در راهى غیر از راه خدا و حقیقت روانه شده اند و حال آنکه گمان مى کردند در راه
درست و راست گام مى زنند، اما به درستى که بیراهه اى خطرناک و به سوى عاقبتى تلخ قدم
بر مى داشته اند.
این گروه را نیز در تاریخ به وضوح مى توان دید: همه کسانى که
در نظامهاى جاهلى چشم بسته و سر به زیر، دنباله رو خواست و اراده آن پیشوایان بوده
اند و به سود آنان منادیان حق و عدل و پیام آوران آیین خدا را تخطئه کرده اند و حتى
گاه رو در روى آنان ایستاده اند و حتى یک لحظه نیز به خود اجازه نداده اند که در این
موضع نابخردانه تجدید نظر کنند.
این موضع را از این نظر نابخردانه مى نامیم که یکسر به سود طبقات
بالا و به زیان خود این گمرهان است. و به عکس دعوت پیامبران که ریشه کن ساز حیثیت و
هستى گروه مغضوبان مى باشد طبعا به سود طبقات محروم و مستضعف و از جمله همین تحمیق
شدگان گمراه است.
نماز گزاران با یاد آورى و تذکر این دو روش و منش (روش مغضوبان
و گمراهان) در خود، حالت حساسیت و دقت و مراقبتى
نسبت به راهى که باید پیمود و موضعى که در برابر صلاى نجاتبخش پیامبران باید گرفت پدید
مى آورند. و آن گاه اگر در سلوک زندگى خود نشانه اى از رشد و راهیابى دید بار دیگر
به شکرانه نعمت بزرگ، زبان به شکر و ستایش خدا مى گشاید و مى گوید: الحمد لله رب العالمین.