دیـــــده بــان پاکـــــــان

حوزه علمیه حضرت ولیعصــر «عجل الله تعالی فرجه الشّریف» مهـــران

دیـــــده بــان پاکـــــــان

حوزه علمیه حضرت ولیعصــر «عجل الله تعالی فرجه الشّریف» مهـــران

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

دوزخى کیست ؟

doozahk

جعفر بن یونس، مشهور به شبلى از عارفان نامى و پر آوازه قرن سوم و چهارم هجرى است. وى در عرفان و تصوف شاگرد جنید بغدادى، و استاد بسیارى از عارفان پس از خود بود. در شهرى که شبلى می زیست، موافقان و مخالفان بسیارى داشت. برخى او را سخت دوست مى داشتند و کسانى نیز بودند که قصد اخراج او را از شهر داشتند. در میان خیل دوستداران او، نانوایى بود که شبلى را هرگز ندیده و فقط نامى و حکایت­هایى از او شنیده بود. روزى شبلى از کنار دکان او مى­ گذشت. گرسنگى، چنان، او را ناتوان کرده بود که چاره اى جز تقاضاى نان ندید. از مرد نانوا خواست که به او، گرده اى نان، وام دهد. نانوا برآشفت و او را ناسزا گفت. شبلى رفت.

در دکان نانوایى، مردى دیگر نشسته بود که شبلى را مى­ شناخت. رو به نانوا کرد و گفت: اگر شبلى را ببینى، چه خواهى کرد؟ نانوا گفت: او را بسیار اکرام خواهم کرد و هر چه خواهد، بدو خواهم داد. دوست نانوا به او گفت: آن مرد که الآن از خود راندى و لقمه ­اى نان را از او دریغ کردى، شبلى بود. نانوا، سخت منفعل و شرمنده شد و چنان حسرت خورد که گویى آتشى در جانش برافروخته اند. پریشان و شتابان، در پى شبلى افتاد و عاقبت او را در بیابان یافت. بى­ درنگ، خود را به دست و پاى شبلى انداخت و از او خواست که بازگردد تا وى طعامى براى او فراهم آورد. شبلى، پاسخى نگفت. نانوا، اصرار کرد و افزود: منت بر من بگذار و شبى را در سراى من بگذران تا به شکرانه این توفیق و افتخار که نصیب من مى گردانى، مردم بسیارى را اطعام کنم. شبلى پذیرفت.

شب فرا رسید. میهمانى عظیمى برپا شد. صدها نفر از مردم بر سر سفره او نشستند. مرد نانوا صد دینار در آن ضیافت هزینه کرد و همگان را از حضور شبلى در خانه خود خبر داد.

بر سر سفره، اهل دلى روى به شبلى کرد و گفت: یا شیخ! نشان دوزخى و بهشتى چیست؟ شبلى گفت: دوزخى آن است که یک گرده نان را در راه خدا نمى ­دهد؛ اما براى شبلى که بنده ناتوان و بیچاره او است، صد دینار خرج مى کند! بهشتى، این گونه نباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۱
howzah elmiah mahran

رهبری

مقام معظم رهبری:


برادران عزیز و آقایان علماى محترم! این لباس ما و شأن ما، همیشه داراى مسؤولیت بوده است. نه این‌که ما فرض کنیم زمانى را مى‌شود پیدا کرد که در آن، عالم دینى از مسؤولیتهاى خطیرى که فوق مسؤولیتهاى مردم معمولى بوده، فارغ بوده؛ نه، همیشه این‌طور بوده است. این به خاطر طبیعت علم است که «صنفان من امّتى اذا صلحا صلحت امّتى و اذا فسدا فسدت امّتى»؛ که اولش فقهاست. (بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان بوشهر؛ ۱۳۷۰/۱۰/۱۱).


بعضى از این هم‌لباسیهاى ما مثل موریانه‌اى که در یک بنایى بیفتد، دارند این آبروى هزارساله را ذره ذره مى‌خورند و از بین مى‌برند؛ ... ما باید مراقب باشیم که جزو آن موریانه‌ها نباشیم. خداى نکرده هر عملِ زشت و قبیح و یک کار نامناسبى که از یکى از ماها سربزند، رخنه‌اى در آن ذخیره‌ى ارزشمند هزار ساله‌ى روحانیت و علماى شیعه است. (بیانات در دیدار روحانیون؛ استان سمنان؛ ۱۳۸۵/۰۸/۱۷).



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۱
howzah elmiah mahran